حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی، رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه گفت: معرفت و شریعتی که در وحی تولید میشود از مکاشفات عرفانی فراتر میرود؛ در واقع آن حرکت و جوششی که وحی در جامعه ایجاد میکند، مکاشفات عرفانی نمیتواند داشته باشد.
نشست علمی نسبت وحی و شهود عرفانی عصر دیروز (دوشنبه ۱۴ بهمن ماه) با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه قرآن و حدیث و آقای دکتر
همایون همتی عضو هیأت علمی دانشگاه بیله فلد آلمان و با شرکت اساتید، طلاب و سایر صاحبنظران و علاقهمندان عرصه دین با همکاری انجمن کلام اسلامی حوزه و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی در ابتدااین نشست گفت: در باب وحی و شهود عرفانی یا تجربههای عرفانی، مباحثههای زیادی در فضای اندیشه همچون کلام، فلسفه عرفان و مشاهدات جدید دینپژوهی وجود دارد. همچنین در باب «وحی» نیز تلقیهای مختلفی وجود دارد، برخی «وحی» را یک نوع مکاشفه و پیام الهی به سوی انسان از طریق غیرعادی و نوعی پیام مرموز شمردهاند.
وی افزود: «وحی» پیام رمزی است که بین خدای متعال یا مبدأ عالم با هر تعبیری که از او یاد شود بر فردی از افراد بشر به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به واسطه ملک یا شئی از اشیاء عالم اگر اتفاق بیفتد آن را در فرهنگ اسلامی «وحی» میدانند.
تمامی ادیان «وحی» را به اشکال مختلف قبول دارند
رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه عنوان کرد: «وحی» قابل کشف مستقیم به واسطه دیگران نیست اما آنجا که حضرت رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «تو میبینی آنچه که من میبینم و میشنوی آنچه را که من میشنوم». یک استثنا است و شامل همه افراد بشر نمیشود. بنابراین اگر جنس «وحی» این بود که قابل رؤیت باشد «وحی» به شمار نمیرفت و از اینرو ویژگی خاص بودن آن مطرح است؛ خصیصهای خارج از جریان امور که این مسئله در مسیح نیز وجود دارد که آن تجلی در یک فرد است همچنان که در فرهنگ یهود و سایر ادیان نیز به اشکال مختلف از آن یاد میشود.
وی با اشاره به مبدأ «وحی» تصریح کرد: اینکه «وحی» چه خاستگاهی دارد نظریههای مختلفی وجود دارد؛ نظریه سنتی، مبدأ «وحی» خداوند است که شخص پیامبر را برمیگزیند البته شرایطی که در رسولانش است شرایط خاصی است یعنی شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید آمادگیهای فوقالعادهای داشته باشد که از سطح بشر عادی فراتر باشد تا مخاطب خاص و ویژه حضرت حق بودن را پیدا کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه قرآن و حدیث ادامه داد: دیدگاه دیگری در خصوص وحی وجود دارد که میگوید: وحی از درون خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میجوشد نه از بیرون و نه از جانب خداوند! بلکه خود پیامبر آفریننده وحی است. بنابراین گروهی از افراد سعی دارند تا میان این نظریه و نظریه سنتی ارتباط نزدیکی برقرار کرده از یک سو دست خدا را به کار گرفته و از طرفی هم نفس نبی را در آن داخل کنند.
فلاسفه، وحی را سطح والاتر مکاشفات عارفان اما دارای مراتب میپندارند
صادقی خاطرنشان کرد: اگر روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان یک فرد صادق و کسی که نسبت به امور، اشراف دارد و هوش و توانایی او نسبت به افراد عادی در طول تاریخ کمتر نبوده، بیشتر هم است نباید «وحی» را روایتی از کار او تفسیر کنیم. به گونهای که خودش متوجه حوادثی که پیش آمده نبوده و تخیلات و افرادی را تصور میکرده که واقعیتی از بیرون برای او نازل میشود و این حوادث در عالم خیال او رخ داده است.
معاون فرهنگی قوه قضاییه یادآور شد: این تفسیرها شاید به لحاظ ظاهری، از این جهت که میتواند اموری را پیش بینی و بازگو کن، شأن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را بالا ببرد اما در واقع شأن شخص پیامبر را در حد یک انسان معمولی تنزل میبخشد. از اینرو اگر به روایتها به عنوان یک امر بروندینی توجه کنیم بیانی که برآمده از لسان پیامبر باشد دهها آیه قرآن به صراحت بیان کردهاند که در حادثه وحی، مبدأ خود خداوند متعال است و تنزل آن به قلب پیامبر به واسطههایی مثل جبرئیل یا روح اعظم جبرئیل اتفاق افتاده و دیگر نمیتواند این باور در ما جای بگیرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توان آن را نداشته که چیزی را بگویید که مطابق با واقع نیست.
رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه با تأکید براینکه فهم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازلتر از افراد روزگار عصر خویش و سایر افراد نیست، خاطرنشان کرد: نباید فهم پیامبر را نعوذبالله مانند افراد کودن تشبیه کنیم لذا کسانی که این مباحث را مطرح کرده و میگویند وحی هم تراز بالاتری از رویا است باید گفت بشر عادی وقتی خواب میبیند ممکن است با واقعیت تفاوت داشته باشد و بشر عادی میداند که نباید رویای خود را به طور صد درصد با واقع تطبیق دهد. پس ما چطور مباحث پیامبر را وقایع درونی ایشان میپنداریم که نتواند با عالم خارج تطابق داشته باشد.
وی افزود: در تفسیر حادثه تاریخی نباید شخصیت پیامبر را تا این حد پایین آوریم اگر قرار است «وحی» اتفاق بیفتد باید مبدأ الهی داشته باشد اینکه در حقیقت وحی، خداوند متعال دست دارد اما اینکه سنخ وحی، از جمله اموری است که خداوند با پیامبرش گفتوگو میکند که قابل شنیدن و دیدن نیست یا اینکه از سنخ شهود است جای بحث فراوان دارد اما تحلیلی که بسیاری از فلاسفه ارائه میدهند وحی را سطح والاتر از مکاشفات عارفان میپندارند که دارای مراتبی از جمله خواب، رؤیا و…، وحی میشود.
«وحی» ارزشها و فرهنگها را دگرگون میکند/ شهود عرفانی نمیتواند تفاوتهای بنیادینی در ارزشها ایجاد کند
این استاد حوزه و دانشگاه عنوان کرد: در مکاشفات عرفانی معمولاً سنخیت با ادبیات، فرهنگ، زبان فهم و معرفت مردم هر دورانی وجود دارد و در واقع نوع مکاشفه با پیشینه ذهنی عارف سنخیت دارد، اما وقتی به وحی پیامبران مراجعه میکنیم میبینیم کاملاً در برابر فرهنگ و حتی ادبیات دوران پیش ایستادگی کرده، ارزشگذاریها را زیر و رو و در فرهنگها انقلاب میکنند.
وی تصریح کرد: معمولاً در زبان عارفان شاهد چنین اتفاقهایی نیستیم که آنها توانسته باشند تفاوتهای بنیادینی را ایجاد کنند پس به این نتیجه میرسیم که ممکن است برخی عناصر ذاتی وحی از سنخ مشاهده عارفانه باشد اما محدود به آنها نبود و فراتر از آن میرود و البته چیزی مازاد بر آن دارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه قرآن و حدیث اظهار داشت: آن معرفت و شریعتی که در وحی تولید میشود از مکاشفات عرفانی فراتر رفته و اثرگذاری که وحی در جامعه خویش دارد مکاشفات عرفان نمیتواند تا این حد، حرکت و جوشش ایجاد کند و انقلابی که در ارزشها، گفتار و تعابیر به کار رفته در کلام مردمان در وحی اتفاق میافتد در مکاتبات عرفان مشاهده نمیشود.
صادقی به بیان وجه تمایز وحی و شهود عرفانی پرداخت و گفت: در مکاشفات عرفان در حوزه اسلامی هرچند هدفگیری آن خدا، وصل به خدا و مشاهده عینی و رسیدن عملی به سوی خداوند باشد اما میتوان فرض کرد همه آنچه در حوزه عرفان اتفاق میافتد چیزی غیر از خداوند باشد در حالی که در وحی چنین فرضی جایز نیست به دلیل تأثیرگذاریی که از رفتار و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاصل شده است از اینرو ممکن است اگر مکاشفات عرفانی در فضایی کاملاً خیالی و واقعیتی فراتر از آنچه عارف میگوید نباشد این فرض جایز باشد.