به گزارش روابط عمومی انجمن کلام اسلامی حوزه علمیه، حجت الاسلام دکتر کاظم قاضی زاده در دومین روز از دومین کارگاه مدرسه تابستانی کلام امامیه که در روز چهارشنبه ۲۷ مرداد در مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان که به همت انجمن کلام حوزه – دفتر اصفهان برگزار گردید به بررسی رابطهی کتاب و امام در نظریهی تفسیر قرآن به قرآن پرداخت.
حجت الاسلام دکتر کاظم قاضی زاده، مدرس دانشگاه قرآن و حدیث در ابتدای سخنان خود با طرح سه گونه قرآن بسندگی و تمایز آنها گفت: درباره قرآن بسندگی سه سطح را می توان تصویر کرد: ۱- کفایت کتاب در دین و بی نیازی از همه منابع دیگر؛ که عبارت «حسبنا کتاب الله» نشانگر این نوع از قرآن بسندگی است. نحله موسوم به قرآنیون با همه تفاوت تعابیر و اضطراب کلمات تحت همین عنوان قابل دسته بندی است. ۲- کفایت کتاب در شریعت یا فقه و نه در همه دین؛ مرحوم دکتر صادقی تهرانی از معتقدان به این نوع قرآن بسندگی است و در کتب خود بر پایه ی این نظریه به استنباط احکام می پردازد. معتقد بوده است. ۳- کفایت کتاب در تفسیر و فهم معانی قرآن و به تعبیر خود مرحوم علامه طباطبائی «کشف مقاصد الآیات».
وی گفت: روشن است که مرحوم علامه طباطبایی نوع اول از قرآن بسندگی را نمی پذیرد و سطح دوم آن نیز قابل اسناد به مرحوم علامه نمی باشد چه اینکه ایشان تصریح می نماید که بیان تفصیل آیات علی الخصوص در آیات الاحکام (یعنی قیود، مخصصات، لواحق و…) بر عهده سنت بوده و تفسیر را غیر از تفصیل می داند. البته مرحوم علامه در تفسیر نیز پیش از المیزان تفسیری به نام البیان در ۵ جلد نوشته بودند که کاملا روایی بوده است لذا ایشان را در امر تفسیر نیز نمی توان بی اعتقاد به سنت دانست لکن در مقام نظریه ایشان سنت را به عنوان یک منبع مستقل تفسیری و در عرض خودِ قرآن به شمار نمی آورند.
وی افزود: نکته دیگری که اینجا وجود دارد، تفاوت تأویل و تفسیر است. مرحوم آیت الله معرفت تأویل را نوعی تفسیر و به تعبیر خودشان کشف دلالات التزامی غیر بین آیات می داند ولی مرحوم علامه این رأی را هم نمی پذیرند و تأویل را تطبیق مصادیق غیر ظاهر قرآن دانسته و از عهده فن تفسیر بیرون می شمرد. از این رو مرحوم علامه از روایات برای کشف مصداق های عینی متعالی آیات بهره می برد زیرا مطابق نظرگاه وی روایات برای کشف مقاصد آیات در سطح ظواهر و تفسیر منبعیت ندارد اما در تأویل و کشف مصداق عینی قابل مراجعه است.
وی با طرح این سوال که بنابر دیدگاه خاص تفسیری علامه جایگاه روایات تفسیری چیست؟ ادامه داد: ایشان به صراحت در مقدمه المیزان می گوید: این اخبار تنها ما را به تفسیر قرآن به قرآن و تطبیق آن روش رهنمون می سازد که این روش از عهده ما نیز بر می آید و لذا منبعی مستقل به شمار نمی آید.
دکتر قاضی زاده در ارزیابی این بخش از دیدگاه علامه گفت: البته در این جا حاشیه ای وجود دارد و آن عبارتست از اینکه همه روایات ذیل آیات این چنین نیستند بلکه بخش قابل توجهی از آن تأویلی هستند. به علاوه حتی با صرف نظر از این بخش هم باز روایاتی وجود دارد که لو خلینا و انفسنا نمی توانستیم به مفاد آن پی ببریم زیرا بسیاری از روایات به بحث محتوایی درباره آیات می پردازد مثلا تبیین لغوی یا تخصیص و تقیید آیات در روایات متعددی مشاهده می شود.
وی اشکال دیگر نظریه علامه طباطبایی را عدم پایبندی بر نظرگاه خود در همه آیات دانست و افزود: حق آن است که صاحب المیزان همواره به نظریه خود مبنی بر استقلال و عدم ابتنای تفسیر بر سنت پایبند نمانده اند و این عدم تقید در غیر از بحث های روایی – که به نوعی استطرادی و غیر منافی به نظریه است- هم وجود دارد؛ برای مثال علامه در تفسیر آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» به تعدد و تکثر روایات استناد کرده و تفسیر خود را بر همین روایات مبتنی می کند. همچنین به طور کلی تأثیر فضای اندیشه شیعی بر المیزان روشن می باشد و به نظر می آید فضا و چارچوب های کلی آموزه های شیعی بر تفاسیر ایشان به روشنی موثر بوده است. برای نمونه: اگر کسی در فضای اندیشه مذهب تشیع نباشد، در تفسیر آیه ی الیوم اکملت لکم… به واقعه غدیر ملتفت نمی شود چرا که آیات قبل از این آیه، پیرامون گوشت های حلال و حرام است. پس بعید به نظر می رسد علامه ی طباطبایی بدون توجه به مبانی کلامی شیعه، باز همین تفسیر فعلی را از این آیات بیان کند.
استاد قاضی زاده گفت: البته شاید بتوان گفت در کمتر از ۵۰ آیه از قرآن مرحوم علامه از ضوابط نظریه خود خارج شده اند.
حجت الاسلام قاضی زاده در بخش دیگری از سخنان خود دلایل علامه طباطبایی بر اعتبار این روش تفسیری را برشمرد و اظهار داشت: مهم ترین دلایل علامه نور، تبیان، بیان و ذکر بودن قرآن و اخبار عرض است که در این مورد بعضی ارجاع و عرض مطلق را نپذیرفته و مورد این روایات را مقام تعارض و تراجیح دانسته اند. البته کسی که نافی مطلق فهم غیر اهل بیت از قرآن می باشد، رد این دلیل برایش ممکن نیست چه اینکه روایات مفسر آیاتی که مطلقاً مجمل است، احتمال دارد معارض همان آیات باشد و لذا نمی توان هیچ آیه ای را به کلی مجمل و محتاج روایت بدانیم. بله؛ اگر کسی فهمی حداقلی را قائل باشد این اشکال مرتفع می گردد.
وی در مباحث خود به ارزش تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرد و گفت: اولا نگاه مجموعه وار و جمعی به قرآن (همانند نگاهی که در جمع میان روایات بیان می شود) نگاهی صحیح است و طبیعتا برای استظهار اولیه از متن ـ همچون سایر متون ـ باید به تمام قرائن منفصله رجوع نمود. بنابراین می توان تفسیر قرآن به قرآن را رتبتاً اقدم تفاسیر به شمار آورد.
ایشان ادامه داد: ثانیاً مرحوم علامه طباطبائی تفسیر به رأی را تفسیر غیر روشمند و بی نظم می دانند و سنگ بنای تفسیر روشمند و منظم و دارای قاعده را تفسیر قرآن به قرآن می دانند. اگر دیدگاه مرحوم علامه را بپذیریم لاجرم باید تفسیر قرآن به قرآن را اشرف تفاسیر و لازمه ی جدایی ناپذیر تفسیر دانست. (البته مرحوم آیت الله العظمی خوئی تفسیر به رأی را تفسیر بدون مراجعه به روایات ذیل آیات می دانند و مفاد روایات ناهیه را اینگونه تبیین می نمایند. بله از دیدگاه ایشان در مواردی که روایتی وجود ندارد، تفسیر قرآن به قرآن و غیره جایز است. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که مرحوم آیت الله معرفت در آخرین سخنرانی علمی در حیات شریف خود سعی داشتند که این دو دیدگاه را باهم جمع کرده و به عنوان یک نظر نشان دهند؛ به این بیان که یکی از الزامات تفسیر قرآن به قرآن مراجعه به روایات ذیل آیه است.)
وی در ادامه افزود: ثالثاً به عقیده بسیاری از حدیث پژوهان میان سنت و خبر تمایز واضحی وجود دارد که به دلیل جریان منع حدیث و ورود اخبار موضوع در احادیث فریقین بایستی خبر و روایت را حاکی از سنت دانست که از لحاظ اعتبار بسیار دارای خلل و اشکال است.
دگتر قاضی زاده ادامه داد: رابعا با توجه به محدودیت و قلّت شدید اخبار تفسیری معتبر و تام الاعتبار از لحاظ سند و متن، جایگاه روش تفسیر قرآن به قرآن بسیار پر رنگ می گردد. به علاوه آنکه همان روایات تام الاعتبار به دلیل خبر واحد بودن، مطابقِ بسیاری از مبانی صِرفا تعبداً محرز هستند و علم آور نمی باشند؛ در نتیجه اعتبار اخبار آحاد در موقف عملی منحصر است و در مقام نظر که محتاج علم و یقین است، کاربرد ندارد. به عبارت کوتاهتر با رفض تفسیر قرآن به قرآن تنها راه باقی مانده تفسیر قرآن به اخبار (و نه سنت) خواهد بود و این ترجیحِ مرجوح است. بنابراین با صرف نظر از اشکالات خردی که بر نظریه تفسیر قرآن به قرآن وارد است و با در نظر گرفتن اشکالات مبنایی و بنایی سایرتفاسیر باز هم قابل دفاع ترین و موجه ترین روش تفسیری، روش تفسیر قرآن به قرآن خواهد بود.
لازم به ذکر است دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه با موضوع تبیین ابعاد نظریه امامت در روزهای ۲۶ تا ۲۸ مرداد سال ۹۵ با حضور جمعی از اساتید برجسته کلام از جمله حجج اسلام آقایان دکتر برنجکار، سبحانی، خسروپناه، قدردان قراملکی، صفری فروشانی، نصیری و … به مدت سه روز از سوی انجمن کلام اسلامی حوزه در مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان برگزار می شود.