به گزارش روابط عمومی انجمن کلام اسلامی حوزه، چهارمین نشست از سلسله نشست های همایش ” چالش های ایمان و عصر جدید” با موضوع (ایمان و چالش رنج بشر) به همت انجمن کلام اسلامی حوزه و معاونت پژوهشی پردیس فارابی دانشگاه تهران و با همکاری کمیته برگزاری کرسی های آزاداندیشی حوزه های علمیه برگزار گردید .
حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا برنجکار، عضو هیئت مدیره انجمن کلام اسلامی حوزه و استاد تمام دانشگاه تهران، در این نشست که سه شنبه گذشته ۲ دی ماه ۱۳۹۹ با توجه به محدودیت های اعلام شده، بصورت مجازی برگزار گردید؛ به بیان نقطه نظرات خود پرداختند که خلاصه مطالب مطرح شده در ادامه آورده می شود:
رنج بشر مهمترین چالش ایمان است. این چالش از قدیمی ترین مسائل بشر نیز هست.
شر به دو دسته طبیعی و اخلاقی تقسیم شده است. برخی انواع دیگری مثل شر متافیزیکی را افزوده اند؛ اما همه انواع شر به رنج بشر بر می گردد.
درد و رنج چالشهای متنوعی را در خود جا داده است: چالش در برابر وجود خدا، یگانگی خدا، حکمت الهی، رحمت خدا، عدل الهی، آموزه دعا، توسل و نظریه عنایت.
این چالشها را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
برخی در برابر اصل وجود خداست؛
برخی در برابر صفات خداست؛
برخی در برابر برخی نظریات مثل عنایت است.
پاسخ های متنوعی هم به این مساله داده شده است. هر یک از این پاسخها برای برخی از چالشها پاسخگو است.
پاسخها را هم می توان به سه دسته تقسیم کرد:
برخی شر و رنج را به عنوان یک واقعیت به رسمیت نمی شناسند. یا غیر واقعی می دانند یا بد نمی دانند.
برخی شر و رنج را واقعی می داند. که این دسته هم به دو بخش تقسیم می شود: ۱- پاسخ هایی که از دین یا وجود خدا یا از برخی از اوصاف خدا و آموزه های دینی دست بر میدارد. ۲- بدون دست کشیدن از دین و آموزه های دینی و صفات حقیقی خداوند پاسخ می دهد.
دسته اول:
برخی می گوید درد و رنج توهمی بیش نیست چون عالم ماده توهمی بیش نیست. آیین هندو و ودانتا این گونه است.
برخی می گویند شر امری اعتباری است چون عالم ماده را ساخته ذهن انسان می داند مانند فرقه معرفت مسیحی به رهبری خانم مری بیکر ادی.
برخی می گویند شر امری عدمی است. چیزی که واقعیت دارد وجود است و شر عبارت از عدم وجود است. فلاسفه اسلامی نوعا این دیدگاه را مطرح کرده اند. این حرف به افلاطون و فلوطین بر می گردد.
این نگاه درست نیست چون شر و رنج یک امر حقیقی است که ما آن را حس می کنیم. ممکن است منشاش عدمی باشد ولی خودش حقیقی است.
دسته دوم:
برخی یعنی ملحدان شر را با وجود خدا در تنافی می دانند.
برخی صفت یگانگی خدا را کنار می گذارند مثل ثنویه(گنوسیان و مانویان).
الهیات پویشی قدرت خداوند را محدود می کند.
الهیات گشوده علم خداوند را محدود می کند.
الهیات معلول نگر به جای توجیه نقص انسانها، خدا را ناقص می کند. طرفداران این الاهیات بین ارزش و کمال اخلاقی و انسانی و سالم بودن خلط کرده اند. در حالی که اینها ربطی به هم ندارند وانسانیت انسان به سلامتی و فقر و ثروت او نیست. انسانیت انسان به روح او و فضائل اخلاقی روح است نه جسم او. کرامت انسان به تقوای او است نه ظاهر و بدن او. اینان وقتی به احادیث و دستورات ادیان در احترام و کمک به معلولان و نیازمندان می نگرند آنها را به عنوان تحقیر نیازمندان تفسیر می کنند درحالی که احترام و تواضع و کمک نسبت به نیازمند و معلول نشانه به رسمیت شناختن آنان است.
این چالشها می خواهند بین معارف دین و رنج ناهماهنگی نشان دهند.
چند نکته و اصل در رابطه با پاسخ صحیح:
باید اصول دینی را حفظ کنیم؛
از علم و قدرت خداوند نمی توانیم دست بکشیم؛
انسانیت انسان هم به روح او است و نه جسم او؛
شر اصلی شر روحی و اخلاقی است که باعث تباهی و هلاکت انسان می شود. این هم به اختیار انسان بر می گردد نه به مرض و سیل و معلولیت و…
خیر و شر واقعی وقتی است که خیر و شر نهایی یا همان سود و زیان را در نظر بگیریم. ما شرهای ابتدایی را فدای خیر نهایی می کنیم. در زندگی دنیوی هم این گونه رفتار می کنیم. خیر و شر حقیقی ما در قیامت رقم می خورد و این هم به اختیار ما وابسته است.
بر اساس آموزه های دینی این جهان، جهان ابدی ما نیست. این جهان، جهان آزمایش و ابتلا است. لذا این جهان نمی تواند و نباید بدون رنج و شر باشد. برخی خیرخواه بودن خداوند را این گونه تفسیر می کنند که خدا باید همه لذتها را به انسان بدهد و هیچ رنجی نباید باشد. در حالی که دنیا دار امتحان و ابتلا است نه جای خوشی و لذت.
خیر و شر ظاهری قابلیت تبدیل به خیر و شر شدن در معنای نهایی را دارد. وظیفه پیامبران رساندن انسانها به خیر نهایی است. خیر ظاهری می تواند موجب شر نهایی شود و شر ابتدایی می تواند موجب خیر نهایی شود.
پیامبران آمده اند تا کمک کنند ما تمام شرور را تبدیل به خیر نهایی کنیم.
حکمتهای مختلفی برای شرور ذکر شده است: یک حکمت، حکمت امتحان است که برای همه است البته حکمت امتحان از طرفی مشخص شدن جایگاه انسانهاست و از طرفی کمال یابی انسان. این حکمت عام است.
ولی حکمتهای خاصی هم هست که البته ما سرّ آن را نمی دانیم. مثلا شر باعث می شود متوجه برخی حقایق شویم. یا برای توبه انسان. یا برای پاک شدن انسانها. حتی می توان گفت که یک شر برای یک انسان حکمتهای مختلفی می تواند داشته باشد. یا حتی می توان گفت یک شر برای چند نفر حکمتهای مختلفی داشته باشد.
ولی در همه صور مهم این است که ما نباید در مقابل رنج خودمان را ببازیم و بنشینیم و گریه کنیم بلکه باید آن را تبدیل به فرصت کرد. باید مقابله کرد. مقابله دنیوی، و حل مشکل و ارائه راهکار است. و مقابله معنوی این است که در برابر آن صبر کنیم و به خدا توکل کنیم و راضی به رضای خدا باشیم.