به گزارش روابط عمومی انجمن کلام اسلامی حوزه، آقای محمدباقر ملکیان از پژوهشگران حوزه علمیه، در نشست علمی بررسی شکل گیری نخستین فرقه غالی که پیش از ظهر روز چهارشنبه ۶ بهمن ماه از سوی انجمن علمی کلام اسلامی حوزه علمیه و دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد با اشاره به این که فرقه نگاران اهل تسنن و به تبع آنها فرقه نگاران شیعه فرقه های فراوانی را تحت عنوان فرقه های غالی برشمرده اند گفت: بنا به تحقیق بنده بیش از ۳۳۰ فرقه غالی بیان شده است که از میان آنها تنها پنج فرقه به طور قطع وجود خارجی داشته اند.
محمدباقر ملکیان با اشاره به مفهوم غلو اظهار داشت: در مکاتب مختلف شیعی مانند، قم، بغداد و خراسان همچنین در دورههای مختلف مانند قرن اول، دوم و سوم حتی در میان اشخاص مختلف مانند سید مرتضی، شیخ مفید و شیخ طوسی مفهوم و تعریف های متفاوتی از غلو مشاهده می شود.
وی افزود: در بحث من مفهوم غلو از نگاه شیعه مورد نظر است نه از منظر اهل سنت، زیرا از نظر اهل تسنن جریان اصلی تشیع غالی است؛ ابن حجر در تعریف غالی می گوید هر شخصی که قائل به تقدم علی علیه السلام بر ابوبکر و عمر می شود غالی است همچنین ابن ذهبی بیان می کند عبدالله بن شداد گفته است دوست دارم به قدری از فضائل علی علیه السلام بیان کنم که مرا از منبر پایین کشیده و گردنم را بزنند که این شخص غالی است.
ملکیان در اشاره به تاریخ اولین اندیشه های غالیانه در تاریخ اسلام گفت وجود اندیشه غالی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گزارش شده است، برای نمونه کشی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که در زمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم شخصی به هنگام رسیدن به محضر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به وی عرضه داشت السلام علیک یا ربی؛ همچنین پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیان کرده است دو گروه از امت من مشمول شفاعت نمی شوند که یک گروه آن غالیان هستند البته می توان این روایت را به هراس و پیش بینی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر زمان های آینده حمل کرد.
پژوهشگر حوزه علمیه قم با تأکید بر این که وجود اندیشه غلو در یک فرد به معنای وجود یک فرقه نیست، ابرازداشت: فرقه دانستن یک فرقه باید ضوابطی داشته باشد. در مورد فرقه بایستی شاخصه هایی و ملاک هایی و نیز اطلاعاتی از موسس، پیروان و مرامنامه عقیدتی شان وجود داشته باشد تا بتوان آن را یک فرقه دانست؛ بسیاری از فرقه هایی که اهل تسنن به عنوان غالی بیان کرده اند یک سطر اطلاعات بیشتر ندارند و حتی در زمینه بعضی از آنها فقط گفته شده این فرقه غالی است اما در زمینه مؤسس و اعتقادات آن ساکت است.
بررسی فرقه سبائیه
محمدباقر ملکیان با اشاره به نخستین فرقه های غالی گفت: بسیاری از فرقه نگاران اهل تسنن و به تبعیت از آنها برخی فرقه نگاران شیعه، دو فرقه سبائیه و کیسانیه را نخستین فرقه های غالی ذکر کرده اند؛ فرقه سبائیه منتسب به طرفدران عبدالله بن سبا است که پس از انتشار کتاب عبد الله بن سبا و دیگر افسانه های تاریخی از سوی علامه عسکری، وهابیت کتاب های فراوانی برای اثبات وجود عبدالله بن سبأ و فرقه اش منتشر کرده اند زیرا آنها در تلاش هستند تا این فرقه را مبنای اولیه شیعه معرفی کنند.
ملکیان با بیان نظریه علامه عسکری در زمینه عبدالله بن سبا اظهار داشت: علامه عسکری وجود شخصی به نام عبدالله بن سبا را منکر می شود و دلیل وی، صرف وجود عبدالله در روایات شخص سیف بن عمر کذاب و جاعل است، شخصی که محدثین اهل سنت نیز او را کذاب دانسته اند بنابراین فردی که وجود خارجی ندارد فرقه منتسب به او نیز وجود خارجی ندارد.
وی گفت: ایرادی بر نظریه علامه عسکری وارد است مبنی بر این که در کتب اهل تسنن روایات فراوانی در زمینه عبدالله بن سبأ وجود دارد که در سند آنها نیز فرد کاذبی وجود ندارد و کشی نیز پنج روایت صحیح السند در زمینه عبدالله بن سبأ بیان کرده است بنابر این وجود عبدالله را به راحتی نمی توان انکار کرد.
پژوهشگر عرصه رجال و حدیث افزود: گاهی روایت به صورت کامل جعل می شود اما در برخی موارد اصل حدیث جعلی نیست اما شاخ و برگ های آن جعلی است. ماجرای عبدالله بن سبأ از این قسم است، زیرا شاخ و برگ های مربوط به او در روایات سیف بن عمر کذاب آمده که با استفاده از آنها جعل فرقه سبأیه شده است. یعنی آنچه در باره فرقه سبأیه نقل شده در روایت سیف آمده اما در مورد خود او روایات صحیح السند هم هست. پس آنچه وجود واقعی ندارد فرقه سبأیه است. اما شخص عبدالله بن سبأ به عنوان یک فرد منحرف و غالی وجود داشته اما تاثیری بر تشیع نداشته است چون اصلا نتوانسته فرقه سازی و جریان سازی و یار گیری کند.
ایشان اضافه کرد: دلیل عدم وجود فرقه سبائیه نبودن اطلاعاتآن است که اگر وچود داشت و منشأ اثر بود گزارشها و روایات آن هم نقل می شد ولی از این جهت فقط همان روایات سیف است که به اتفاق فریقین جعال و وضاع است. فرقه باید دستورالعملی و مرام نامه ای وجود داشته باشد که سند معتبری در این باره وجود ندارد حتی ائمه معصوم علیهم السلام در مورد آن نظری نداده اند اگر فرقه سبایه وجود خارجی داشت یک ردی لعنی و طردی از سوی ائمه راجع به آن نقل می شد.
بررسی فرقه کیسانیه
ملکیان در ادامه به فرقه کیسانیه اشاره کرد و ابرازداشت: دومین فرقه غالیانه کیسانیه است که اهل تسنن و تشیع در زمینه اصل وجود آن اتفاق نظر دارند؛ گزار شده که کیسانیه قائل به امامت محمد حنفیه بوده و می گفتند وی زنده است و رجعت می کند.
وی با تصریح بر این که در زمینه وجود فرقه کیسانیه نیز تردید وجود دارد، اظهارداشت: محمد حنفیه هیچ گاه ادعای امامت نداشته است بلکه بر خلاف آن بارها به امامت امام سجاد علیه السلام اقرار کرده است؛ در روایتی بیان شده است محمد حنفیه ابوخالد کابلی را به نزد امام سجاد علیه السلام فرستاده و بیان کرده است من فرزند بزرگ امام علی علیه السلام هستم و اگر تو ادعای امامت داری باید نزد حجر الاسود برویم تا حجرالاسود شهادت دهد کدام یک امام هستیم و حجرالاسود به نفع امام سجاد علیه السلام شهادت می دهد و محمدحنفیه در انظار مردم خوار می شود. روشن است که این برنامه از پیش طراحی شده محمد حنفیه برای دفع شبهه از امامت امام سجاد بود. می خواست در چنان مکانی در میان عموم این اتفاق بیفتد که همه مطلع شوند و شکی برای کسی نماند.
ملکیان ادامه داد: قطب راوندی و علامه مجلسی(ره) در زمینه این روایت بیان داشته اند از آنجا که در میان مردم شبهه ای در زمینه امامت محمد حنفیه ایجاد شده بود وی برای پاسخ قطعی به این شبهه از آبروی خود مایه گذاشته و دست به چنین کاری زده است.
وی تشکیل فرقه کیسانیه را سیاسی و منشأ آن را بنی عباس دانست و افزود: در زمان امام صادق علیه السلام بنی عباس ادعای خلافت داشته اند. به بنی الحسن نمی توانستند متوسل شوند چون خود مدعی خلافت و امامت بودند و در حال مبارزه بودند.به بنی الحسین هم نمی توانستند خود را متصل کنند، امام صادق علیه السلام بزرگ آنها بود و در عین حال برای دست یابی به خلافت به نص و سند محکم مشروعیت بخشی نیاز داشته اند لذا دیدند محمد حنفیه فرد مناسبی است چون خودش و فرزندانش در قید حیات نیستند لذا در آغاز خود را از طریق او به امام علی منتسب کردند.
ایشان در ادامه افزود: بنی عباس برای منتسب کردن خود به محمد حنفیه وصیت نامه جعل کرده مبنی بر این که امامت پس از شهادت امام علی یا امام حسین علیه السلام به محمد حنفیه و پس از وی به پسرش ابوهاشم رسیده است اما ابوهاشم و ابوهاشم خلافت را از نسل علی علیه السلام به بنی عباس منتقل کرده است. خب بر همین اساس فرقه سازی کردند. عنوان فرقه از دوره ابراهیم تا منصور مطرح شد و بعدش دیگر نیست یعنی در زمان امام کاظم دیگر نیست. این یعنی که برای درست کردن مشروعیت خود آن را درست کردند. اگر فرقه وافعی است مرامنامه اعتقادی اش چیست. سید مرتضی هم تایید می کند که کیسانیه نه تنها در زمان ما بلکه حتی در روزگاران خیلی پیش تر هم عقایدی از آنان نقل نشده است. آنچه به سید حمیری نسبت داده شده که کیسانی بوده جعل است. وصیت نامه ابو هاشم هم گزارش هایش مختلف است و مظطرب است و اظطراب در متن متن را مشکوک می کند. دلیل دیگر جعلی بودن وصیت نامه عدم شهرت آن است. اگر چنان چیزی بود که به عنوان یک گنجینه در ۵ قرن خلافت خود آن را سر دست می گرفتند.
ایشان در پایان اشاره کردند که اولین فرقه غالی فرقه مغیریه، پیروان مغیره بن سعید یا سعد است که مورد لعن ائمه تا زمان حضرت رضا بوده اند. در موردشان چند صفحه گزارش هست. مرامنامه اعتقادی شان در مورد خدا، پیامبر، امام معاد و…ذکر شده است.