عضو انجمن کلام اسلامی حوزه در پاسخ به نقدها، با حجت نهایی خواندن عقل و نیز کارکردهای سه گانه عقل گفت: امامیه نخستین در مرحله فهم، به حجیت نهایی عقل باورمند بودند اگرچه سمع را هم موثر می دانستند. از زراره نقل شده: «وظیفه همه این است که مسائل دینی (اعتقادی) را از امام بپرسیم. البته عقل حجت نهایی است».
به گزارش روابط عمومی انجمن کلام اسلامی حوزه، کرسی ترویجی نقد و مناظره ” جایگاه عقل در امامیه نخستین” با همکاری دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره و پژوهشکده کلام اهل بیت علیهم السلام پژوهشگاه قرآن و حدیث با حضور آقای دکتر محمدجعفر رضایی (ارائه کننده) و حجت الاسلام دکتر محمد غفوری نژاد (ناقد) روز دوشنبه ۲۷ دی ماه بعد از نماز مغرب و عشاء در سالن کنفرانس انجمن های علمی حوزه برگزار شد.
در ابتدای جلسه حجت الاسلام علیرضا بهرامی در تبیین اهمیت و تاریخچه مباحث عقل گفت: نزاع حجیت و تقدم عقل و نقل یکی از مباحث سه ضلعی است که یک سوی آن معتزله، سوی دیگر آن اهل حدیث و سلفیه و ضلع سوم آن اندیشه امامیه است.
وی افزود: در مباحث امشب، جایگاه عقل از دو منظر ـ یعنی امامیه و معتزله ـ مورد بررسی قرار می گیرد و سخنران محترم با طرح حجیت توأمان (متشابک) عقل و نقل، امتیاز اندیشه شیعه را مطرح می نمایند.
دکتر محمدجعفر رضایی به عنوان ارائه کننده نظریه جایگاه عقل در امامیه نخستین در تبیین جایگاه عقل نزد امامیه نخستین گفت: مباحث مطرح پیرامون عقل شامل ماهیت عقل، حدود قلمرو آن، جایگاه عقل در معرفت سازی، رابطه عقل و وحی و… است. در این نشست، تنها به رابطه عقل و وحی- به تعبیر دیگر عقل و امام –در تفکر امامیه نخستین می پردازیم.
وی افزود: بسیاری از مخالفان و مستشرقین قائلند که اگر امام واجب الاطاعه، معصوم و بدون خطا را قبول کنیم، دیگر جایی برای عقل نیست. با همین مستند، امامیه نخستین با باور به نظریه ی امامت، جایگاهی برای عقل قائل نیستند. سؤالات اصلی که در این بحث مطرح است عبارت است از اینکه، آیا امامیه نخستین-تا قرن ۵- جایگاهی برای عقل قائل بود؟ آیا تطوری در این اندیشه به وجود آمد؟
ایشان اظهار داشت: شیخ مفید (ره) می گوید: « امامیه معتقد به نیاز عقل در استدلالات به سمع -آیات و روایات- بوده است. سمعی که عاقل را به کیفیت استدلال تنبیه می دهد و در این راه نیاز به رسول داریم».
وی در ادامه افزود: در رابطه با جایگاه عقل سه نظریه اصلی مطرح بوده:
۱٫ نظریه اهل حدیث: که افراط در ظاهرگرایی و ظاهر گرایانه مطرح کردن روایات داشتند و عقل را بسیار محدود کردند. به گفته ابن جوزی: «حنبلی ها بسیار افراط کردند جایگاه عقل را در فهم و حکم و داوری نادیده گرفتند و تنها به روایات بسنده کردند».
۲٫ نظریه معتزله: در نقطه مقابل اهل حدیث که تاکید بیش از حد بر جایگاه عقل می کردند و سعی داشتند همه ی حوزه های بنیادین را با عقل محک بزنند. جاحظ معتزلی می گوید:«دوستان ما با تاکید بیش از حد درباره عقل، جایگاه نبوت و وحی را زیر سوال بردند».
۳٫ نظریه امامیه: که قائل به نظر بینابین هستند. معتقدند که عقل حجیت دارد اما وحی و سمع انسان را به بهترین استدلال های عقلی رهنمون می کند.
ایشان در تبیین دیدگاه امامیه گفت: نقش عقل، نقش تنبیهی است. اگر اعتقادات را بخواهیم از متون بگیریم دور لازم می آید. معتزله هم بر همین مدعا اشکال می کنند. اینکه وحی را می بینیم استفاده مستقیم نیست بلکه کیفیت استدلال را از آن بهره می گیریم. مثلا وقتی به آیه “لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا…” نظر می اندازیم، حجیت این عبارت در اعتقادات، بخاطر وجود دلیل عقلی در آن است. بنابراین دور لازم نمی آید.
عضو انجمن کلام اسلامی حوزه در بیان جایگاه عقل در حوزه اعتقادات اظهار داشت: شیعیان در مراجعه به امام علیه السلام شیوه استدلال را می گرفتند و علی رغم وجود اختلاف نظرهایی، همه اتفاق داشتند باید از امام علیه السلام استفاده کرد .شیخ مفید (ره) این شیوه را تا زمان خود اجماعی می داند. شاگرد وی جناب کراجکی (ره) هم مبنای شیخ را پذیرفته که امام و نبی در عقلیات تنبیه می دهد و طریق استدلال را می آموزد.
وی با اشاره به دیدگاه سیدمرتضی (ره) به عنوان نظر مقابل شیخ (ره) گفت: سیدمرتضی نخستین کسی است که این نظریه را کنار گذاشت و تطوری در نظر امامیه ایجاد کرد. «به عقیده ی سیدمرتضی (ره)، این نقش تنبیهی را دیگران –غیرامام- هم می توانند ایفا کنند. زمانی تنبیه امام متمایز می شود که امام بودن را ثابت کنیم، وگرنه فرقی با دیگران ندارد.
ایشان افزود: از نظر سیدمرتضی در اعتقادات ضرورتی ندارد که سراغ سمعیات برویم ـ مثل معتزله ـ حتی اگر نبی نیاید باز ما در اعتقادات مکلف به استدلال هستیم. از دیدگاه سید مرتضی در هردوره نبی نمی خواهیم ولی همواره جهت حل اختلافات اجتماعی و انجام تکالیف عقلی به امام نیاز داریم. فرق نظر علم الهدی (ره) با معتزله همان جمله آخر، یعنی ضرورت امامت در هر دوره است.
پژوهشگر پژوهشگاه قرآن و حدیث در ادامه افزود: امامیه نخستین در مقابل سیدمرتضی قائل به تعامل میان عقل و نقل بودند؛ در حد تنبه نه تعبد. در امامیه نخستین بین محدثان و متکلمان اختلافاتی بوده اما عمده آنان، حتی محدثین فقیه (به معنای توجه به فهم عمیق دین) همچون ابوبصیر و محمد بن مسلم هم حجیت عقل را قبول داشتند. در حالی که نگاه اهل حدیث صرفا تعبدی است.
در ادامه این جلسه، حجت الاسلام دکتر محمد غفوری نژاد ابتدا در مقان تکمیل دیدگاه ارائه شده گفت: در این دیدگاه امامیان در عصر حضور به سه دسته متکلمان، محدث-متکلمان و محدثان صرف دسته بندی شده اند. متکلمان حجیت عقل را در سه عرصه فهم آموزه های کلامی، تبیین و نظام مند ساختن آن و دفاع از آن پذیرفته بودند. ولی محدث- متکلمان حجیت آن را صرفا در مقام فهم آموزه های اعتقادی پذیرفته بودند. محدثان صرف هم عموما در زمینه انتقال میراث معرفتی امامان فعالیت داشتند. در نظریه ارائه شده با استناد به شواهدی ادعا شده که همه این طوائف ادر اینکه عقل به راهنمایی امام نیاز دارد اتفاق نظر داشته اند.
غفوری نژاد پس از بیان این تکمله با بیان مقدمه ای در مقام نقد نظریه ارائه شده بر آمد. وی گفت: حجیت عقل دو بعد می تواند داشته باشد: عقل از یک بعد به عنوان ابزار فهم دین می تواند حجیت داشته باشد. اهل حدیث سنی که شعارشان «الکیفیۀ مجهولۀ و السؤال بدعۀ» بود حجیت این عقل را قبول نداشتند؛ چنانکه به عنوان منبع معرفتو به عنوان منبعی هم عرض کتاب و سنت هم می توان از حجیت عقل سخن گفت.. سوال من از ارائه کننده محترم اینست که طبق نظر مستشرقین امامیه نخستین با کدام عقل رابطه نداشتند؟ آیا عقل را به عنوان ابزار فهم دین حجت نمی دانستند یا به عنوان منبع معرفت؟ ایشان می گوید: فهم دین، تبیین و نظریه پردازی در آن و دفاع از متن دین توسط متکلمین انجام گرفته است. طبق این ادعا حجیت هر دو بُعد عقل از ناحیه آنان پذیرفته شده است. .بعد گفتند محدث متکلمین فقط در فهم متن، حجیت را قبول دارند. بعد نتیجه گرفتند که هر دو گروه حجیت عقل را قبول دارند. بعد این را در کنار جواب مستشرقین گذاشتند. کاش دیدگاه مستشرقین را مشخص می کردند.که معطوف به کدام عقل است؟ تا معلوم شود که آیا توانسته اند دیدگاه آنان را نقد کنند یا نه. حاصل آنکه نوعی خلط و عدم تفکیک مفاهیم در این میان رخ داده است.
وی در ادامه به عدم کفایت شواهد بر مدعیات اشاره شده افزود: نکته دوم اینکه ایشان مطرح کردند که متکلمان نخستین امامیه برای دفاع از روایات ائمه علیهم السلام روایات را کنار زدند و به دفاع عقلانی از آنها پرداختند. اگر ثابت شود که متکلمین عصر حضور همیشه دفاع از مباحث و آراء اعتقادی معصومین علیهم السلام بوده، این خیلی خوب و ایده آل است. اما آیا واقعا اینطور بوده است؟ شواهد نشان می دهد که اگر دیدگاه متکلمین نخستین و ائمه علیهم السلام را بررسی کنیم، همیشه بر یکدیگر منطبق نمی شود. ممکن است در برخی مباحث دیدگاه برخی متکلمان نخستین با احاادیث منقول از ائمه علیهم السلام انطباقی دیده شود. نظر هشام در بحث استطاعت را می توان از این قبیل شمرد. ولی سؤال من اینست که چند درصد از آراء متکلمان نخستین را بررسی کرده اید که منطبق بر احادیث رسیده از معصومین است؟باید شاهدهای قوی بر این مدعا ارائه شود. شما نقل کرده اید که زراره گاهی با امام علیه السلام بحث می کرد و گاهی صدا بلند می شد و در یک مورد وی دیدگاه امام را نمی پذیرفت. (البته اگر روایت درست باشد شخصیت زراره هم زیر سوال می رود). همچنین باز خودتان گفته ایدکه بر اساس شواهد هشام از منابع فکری فرقه های مختلف استفاده می کرده است. اگر او عقل را نیازمند سمع می دانست آیا به خود اجازه می داد که جز امام علیه السلام منابع فکری دیگری برای خود برگزیند؟
ایشان با به چالش کشیدن ادعای اتفاق در سخن شیخ مفید (ره) گفت: سیدمرتضی هم اجماعات متعددی ادعا کرده که بسیاری از آنها مطابق واقع نیست. برخی گفته اند منظور او، اتفاق نظر فقهای برجسته قم و بغداد است. نه اجماع تمام دانشمندان شیعه تا عصر خودش. او هرجا اختلاف ندیده ادعای اتفاق کرده است. ممکن است منظور شیخ مفید از اتفاق مورد ادعایش هم این گونه باشد. نکته دیگر اینکه باید دید روش خود شیخ مفید (ره) در مقام فعالیت کلامی چگونه بوده و ایشان در مقام عمل چه کرده است؟ آیا همیشه در مقام استدلالات کلامی از مضامین روایات بهره برده است؟ باید آثار ایشان از این حیث بررسی شود. حتی قبول فرق بین نظر سیدمرتضی با بقیه ، طبق شواهدی مثل رفتار زراره با امام، قابل خدشه است.
حجت الاسلام دکتر برنجکار، رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه که در این جلسه حضور داشتند در راستای مباحث مطرح شده گفت: اگر آقای رضایی، به رفتار زراره مقابل امام علیه السلام اشاره و آن را تبیین نمایند این مسأله کاملا روشن خواهد شد.
در ادامه دکتر رضایی عضو انجمن کلام اسلامی حوزه در پاسخ به نقدها، با حجت نهایی خواندن عقل و نیز کارکردهای سه گانه عقل گفت: شواهد اقامه شده درباره روش امامیه در دوران نخست مکفی مدعای بنده است. بنابراین امامیه نخستین در مرحله فهم، به حجیت نهایی عقل باورمند بودند اگرچه سمع را هم موثر می دانستند. از زراره نقل شده: «وظیفه همه این است که مسائل دینی (اعتقادی) را از امام بپرسیم. البته عقل حجت نهایی است».
وی همین مطلب را نقطه فارق میان اندیشه امامیه نخستین با سیدمرتضی دانست و اظهار داشت: زراره رجوع به امام را لازم می داند. شاهد دیگر اینکه هشام بن حکم در مناظره با ابوالهذیل می گوید: «اگر من تو را قانع کردم به طرف مذهب من بیا و اگر تو مرا قانع کردی من به سراغ امام صادق می روم». یا جای دیگر گفته: «انبیاء مبعوث شدند تا مردم یعقلوا عن الله».
دکتر غفوری نژاد با اشاره به شواهد تاریخی بحث گفت: چند درصد رفتار متکلمین ثابت کننده نظر شماست؟ شواهد باید فراوان باشد و به صرف ادعا نمی شود. ضمن اینکه باید شواهد خلاف را نیز پاسخ گویید.
حجت الاسلام علی رضا بهرامی، دبیر نشست تاکید کرد: برای اینکه ادعا به قاعده تبدیل شود باید شواهد فراوانی مورد بررسی قرار گیرد.
دکتر محمد جاودان، عضو انجمن کلام اسلامی حوزه با اشاره به مناظره هشام و ابوالهذیل گفت: اگر هشام عقل را حجت نهایی می داند و سمع فقط جایگاه تنبیه دارد پس چرا می گوید اگر مرا قانع کردی می روم سراغ امام صادق علیه السلام؟ پس او عقل را حجت نهایی نمی داند. یا اینکه اگر حجت نهایی می داند پس رفتن سراغ امام علیه السلام ،رفتن به سوی جعفر بن محمد علیهما السلام است به عنوان انسانی عاقل تر نه به عنوان امام. بالاخره حجت نهایی می داند یا نه؟
آقای رضایی با اشاره دوباره به نظر اصحاب امامیه مبنی بر حجت نهایی بودن عقل تاکید کرد و گفت: حجت باطنی و ظاهری منابع جدا نیستند. بنابراین پذیرش سخن امام به معنای تعبد نیست. در حوزه فقه و سمعیات انسان متعبد به سخن امام است. برخلاف حوزه اعتقادات که سخن امام تنبیه دهنده به بهترین استدلال عقلی است و به همین دلیل در این دیدگاه پذیرش جایگاه امام با پذیرش حجیت نهایی عقل تعارضی ندارد.
وی در پاسخ به اشکال حجت الاسلام دکتر غفوری نژاد مبنی بر اختلاط مفاهیم عقل گفت: در فقه عقل ابزاری جداست اما در اعتقادات عقل ابزاری تمایزی با عقل منبع ندارد و اصلا نمی توان بین آنها تمایزی قائل شد. در پاسخ به شواهد نقض نیز، اولا این شواهد نقض نیست. چراکه نظریه من این بود که اصحاب امامیه رجوع به امامان را ضروری می دانستند. نه اینکه اصلا به منابع دیگر مراجعه نمی کردند یا اینکه امام را حجت انحصاری می دانستند. بلکه متکلم برای نظریه پردازی گاه به منابع دیگر هم مراجعه می کند. بنابراین شاهد نقض آن است که گزارش آورده شود که یکی از اصحاب امامیه رجوع به امام را ضروری نداند. از اساس متکلم دوره حضور در پی یافتن راهی برای تعامل عقل و امام یا عقل و وحی است. البته متکلمین در تطبیق بین این دو حجت همیشه موفق نبوده و گاهی دچار خطا شده اند.
ایشان در توجیه برخی خطاهای متکلمین در تطبیق بین دو حجت (جواب شواهد مخالف) گفت: کار متکلم نسبت به محدث یا محدث متکلم بسیار سخت تر است. کار متکلم سخت تر است چون در حوزه تبیین روایات و دفاع از آنان هم تلاش دارد. اما محدث بیشتر در بحث فهم حدیث کار می کند. یا اینکه مثلا هشام از منابع غیر استفاده کرده بخاطر این است که خودش بتواند بهتر حرف بزند. چون با افراد گوناگون سر و کار دارد. اما مومن الطاق از غیر استفاده نکرده. پس کار هشام به این معنا نیست که بگوید لازم نیست سراغ امام رفت. ما نگفتیم سمع، منبع انحصاری است؛ بحث، بحث تعامل عقل و وحی است.
حجت الاسلام غفوری نژاد در جمعبندی سخنان خود گفت: معلوم نیست که در مقام عمل میان متکلمان نخستین و امثال سید مرتضی فرقی وجود داشته باشد.
دکتر رضایی در پاسخ به جمعبندی دکتر غفوری نژاد گفت: در عمل نیز بین امثال شیخ مفید (ره) و سیدمرتضی(ره) فرق است.